ژوانژوان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

روزهای زیبای من

شکر گزاری طفلک کوچک من

داریم پیاده روی میکنیم و طفلکم به وجد میاد و پستونکشو با زنجیر در هوا میچرخونه و به سمت زمین رهاش میکنه و... ددی باکمی عصبانیت : خدا رو شکر که افتاد و دیگه نمتونی استفادش کنی و طفلک من که باورش شده به علامت شکر گزاری دو تا دستهاشو بالا میبره و خدا رو شکر میکنه. پی نوشت:  دختر شیرین من بعد از صرف خوراک روزانه خدا رو شکر میکنه به همین دلیل واقعا"باورش شده بوداز اونجا که همیشه در حال ظبط کردنه اموراته فکر کنم از این به بعد با انداختن پستونک خدا رو هم شکر کنه ....
22 مهر 1392

دختر اخمو

قبل ها که هنوز ژوانی نبود هر وقت قلم دست میگرفتم و چند سطر می نوشتم حالم خوش نبود و به قول امروزی ها تریپ غم گین داشتم ولی حالا وضعیت عوض شده وقتی دلم گرفته دوست ندارم بنویسم چون بعد ها که بخونی میگی این مامی کلا" همیشه غم گین بوده ....... این عادت ارثیه و یادمه که صدفی هم روزگاری بدین صورت می نوشت   یادم رفته بپرسم ازش که آیا هنوز هم آره.... و اندر احوالات بادوم خونه پسته خندون همش مواظب هستیم کاری نکنیم به غلط که این خانوم بادوم یاد بگیره مگه میشه دیگه از این لوح سفید پاکش کرد یه سهل انگاری مساوی است با کلی پشیمونی که روزها وقت میبره که درستش کنیم سفر قبل که رفتیم خرم آباد آفتاب توی ماشین اذیت کننده بود و طبیعتا"اخم های ما...
20 مهر 1392
1